درد دل کردن....
وقتی داری با کسی درد و دل میکنی
درست مثل اینه که بهش یه چک سفید امضا بدون تاریخ میدی
تا هروقت هرجور خواست ازش استفاده کنه
پس مراقب باش که حرف دلت رو با کی و کجا میزنی
وقتی داری با کسی درد و دل میکنی
درست مثل اینه که بهش یه چک سفید امضا بدون تاریخ میدی
تا هروقت هرجور خواست ازش استفاده کنه
پس مراقب باش که حرف دلت رو با کی و کجا میزنی
حاصل ضرب توان در ادعا مقدار ثابتی است.
هرچه توان انسان کمتر باشد، ادعای او بیشتر است
و هرچه توان انسان بیشتر باشد، ادعایش کمتر است.
- دکتر محمود حسابی -
اگر میخواهی شخصیت واقعیِ یک انسان را بشناسی؛
به حرفهایی که دیگران درباره او می زنند توجه نکن!
بلکه ببین او درباره ی دیگران چطور صحبت می کند.
مشکل ما از جایی شروع شد که
نگاه ما به هم،نگاه آدم به آدم نبود
نگاه آدم به فرصت بود...
برای انسانهای موفق،
در هفته هفت امروز وجود دارد،
و برای انسانهای ناموفق هفت فردا.
تفاوتهای کوچک، نتیجه های بزرگی به بار میآورد.
زندگی همین امروز است…
ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻘﻠﺶ ﺑﻨﮕﺮ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺗﺶ
ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﻓﺎﯾﺶ بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻟﺶ
ﻣﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﮐﺘﺶ بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﺵ
ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺸﺶ بنگر ؛ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻴﺶ
پدرومادررا فقط بنگر هرچه بیشتر بهتر
تا حالا به عدد 12 این طور نگاه کرده بودید؟
لا اله إلا الله 👈12 حرف محمدرسول الله 👈12 حرف
علی بن ابی طالب 👈12حرف أمیر المؤمنین 👈12 حرف
فاطمة الزهراء 👈12 حرف الحسن والحسین 👈12حرف
الحسن المجتبى 👈12 حرف الحسین الشهید 👈12 حرف
الإمام السجاد 👈12 حرف الإمام الباقر 👈12 حرف
الإمام الصادق 👈12 حرف الإمام الکاظم 👈12 حرف
الإمام الرضاء 👈12 حرف الإمام الجواد 👈12 حرف
الإمام الهادی 👈12 حرف الحسن العسکری 👈12 حرف
القائم المهدی 👈12 حرف
بابام با مگس کش داشت مگس میکشت. ازش پرسیدم تا حالا چند تا کشتی؟
گفت 5تا ؛ 3تا زن 2تا مرد.
گفتم :از کجا فهمیدی زنه یا مرده،
گفت : 2تا به تلویزیون چسبیده بودن 3 تاشون به تلفن!😂😂
باور کن تا حالا اینقد قانع نشده بودم...😂😂
گوته نویسنده ونقاش بزرگ المانی، "آرامش" را اینگونه تعریف می کند؛
"آرامش"،پیامد اندیشیدن نیست!
بلکه "آرامش"،نیندیشیدن به گرفتاری ها و چالش هایی است که ارزش، "اندیشیدن" ندارند.!!
عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟
گفت: نه.
مردگفت: فلان عابدبود.
نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد.
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد پاسخ داد : "دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی.